دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

این روزهای نازدار خانوم

سلاااااااااام عشق مامان فداااااااااااااااااااات شم که داری روز به روز خانوم تر میشی و حرف زدنت که چه عرض کنممممم 24 ساعته شعر خوندنت روز به روز بهتر میشه آخه میدونی من خودم عاشق شعرم و برای اینکه شما هم عشق شعر بار بیااااااای هر چیزیکه میدیدم  تو خونه یا بیرووووون برات ازش یه شعر میخوندم...اگه شعری راجع بهش بلد بودم که بهتر اگرم بلد نبودم ...از خودم یه چیز میساختم...ماااادر شاعرتو عشششقه مثلا وقتی میخواستیم بریم خونه مامان سلیمه...این شعرو میخوندم: خووونه مامان سلیمه...هزاااار تااا قصه داااره خونه مامان سلیمه...شادی و غصه داره خونه مامان سلیمه حرفااای تازه داره خونه مامان سلیمه گیاه و سبزه داره .... ...
2 آذر 1393

جمعه 93/8/23

سلام عشقم امروز همراه بابایی رفتیم پارک ملل که همون پارک قایم مدرن خودمونه اینم عکساش... لباستو که پوشوندیم یکهو غیبت زد ... آخه ددری خانوم آدم بدوووون کفش میره بییییییروووون؟؟؟؟؟؟؟؟ قرتی خانوم تو ماشین یه چیزی پیدا کردی و فکر میکردی رژلبه..همش میمالیدی به لبت به قول خودت ...تیپ تیپ تیپ   دینای خوش تیپ دینا محو منظره...همش هم میگفتی بریم روخدونه آب بخووورم فداااااااااای موهای حناااااااااییت دینا دست به کمررر فداااااای رزشکار خانووووومم تو پارک ملل یه کلبه روستایی ساختن برای عکس انداختن که نماد استان مازندرانه هر چه صدات میزدم از بس...
23 آبان 1393

23 ماهگیت مبااااااارک

سلام گل گلی ماماااااان اول از همه 23 ماهگیت رو بهت تبریک میگم عششششششششششششق زمینی و آسمونی مننننننن فداااااااای قد رعنااااات...فداااای چشم زیبات...فدای نااز و اداااااات...فدا موی رنگ حناااااااااات اووووووووووف چقدر تو نااازی عسل مامان این بار 23 ماهگیت شب ماهگردت شیرینی خریدیم و رفتیم خونه مامان سلیمه تو قنادی شما همش میگفتی کیک بخرین...بادکنک و شمع هم بخریییییین وای خدا دختر....خیییلی شیرین شدی تو راه و خونه مامان سلیمه اینا همش تولد تولد میخوندیییییی من فداااااااااااااااااات شم که انقدر عاااااشق عروسی و تولدیییییییییییی ..... بگذرییییییییم...جونم برات از این روزهات بگه که دیگه به کسی اجاااااااازه...
23 آبان 1393

تاسوعای حسینی

سلام دختر خوش تیپم برات دوتا پالتو دوختم که یکیش سفید مشکیه و ویژه ایام محرم که البته همین سفید مشکیه هم به خودی خود دو تا پالتوی مجزا از هم دوخته شدست که من به هم وصلشون کردم و شده یک پالتوی دورو اینجا صبح تاسوعاست ...رو ایوون خونه عمو منصور...که آماده شدیم بریم دسته روی اسرم عسلکم من اون روزاییکه شما رو نداشتم نذر کرده بودم صبح روز تاسوعا به دسته شیر کاکایو بدم به نیت علی اصغر که تشنه شیر بود تا خدا کمکم کنه بتونم یه روزی نینی دار شم و به بچه خودم شیر بدم...خدا قبول کنه...اینجا شما و مامان سلیمه دارین میرین پیش بابا عبدول اینا که دارن نذری پخش میکنن تیپک منی تووووووووووووو این هم...
13 آبان 1393

محرم 93

سلام دختر ناااااااااااااااااااااااااااااازم یه عاااااااااااااااااااااالم جشن و عروسی و مراسم و عید اومد و رفت و من برات از هیچ کدومشون نذاشتم حالا هم موس کامپیوتر یک کم مشکل داره و منم پشتم باد خورده و حوصلم نمیشه بیام و برات بنویسم البته کلللللللللللللی هم خیاطی داشتم که بیشترش مال شما بود و اگر هم آنفلوانزام رو بهش اضافه کنی .....بهم حق میدی نیام و وبت رو آپ نکنم....تااااااااااااااااااازشم معتاد شدم اونم از نوع وایبر خلاااااااصه تصمیم گرفتم از حالا حداقل هفته ای یک بار بیام و اتفاقات مهم هفته رو بنویسم و چند تا عکس بذارم  و تو یه فرصت مناسب عکسای مدت غیبتمونو بذارم برات تو این مدت که نبودم برات کلی لباسای خو...
13 آبان 1393

ما برگشتییییییییییییییییییییم

عشق مامان سلام بعد حدود 2 ماه بازم برگشتم تا روزمرگیهات رو ثبت کنم و اما دلایل غیبت طولانیمون اوایل بخاطر چندین عروسی پشت سر همی که خدا رو شکر رفتیم و خیلی هم خوش گذشت و البته یکی از اونام ورامین بود و با قطار رفتیم و شما کلی عاشقش شدی. تا اینجا که مجبور شدیم برات  یه قطار بخریم ....وقت نمیکردم بیام وبت رو آپ کنم بعدش شما مریض شدی و اسهال و تب شدی ...که نمیدونم مال دو هوا شدنت بود یا مال کبابهاییکه خورده بودی بود یا مال 4 تا دندون 17-18-19-20 بود که داشتن باهم یکهویی در میومدن!!!!!!!!!!! نمیدونم به هر حال من با ترس همیشگیم که از عشق بینهایت بهت نشات میگیره بدون توجه به حرفهای بقیه و بابایی رسوندمت بیمارستان و ...
28 مهر 1393

چگونه میتوان عشق ورزی و عشق پذیری را آموخت

اولین پایه اساسی عشق ورزی و عشق پذیری آن است که تا هشت سالگی ، پدر و مادر این عشق را در وجود ما بکارند . و این خود چهار شرط اصلی دارد: ۱- پدر و مادر عاشق یکدیگر باشند . ۲- پدر و مادر به عشق بدون قید و شرط که تنها نوع عشق میان فرزند و والدین میتواند باشد، باور داشته باشند، یعنی او را فقط به خاطر اینکه هست بخواهند ، نه به خاطر اینکه خوب است یا درس میخواند. ۳- کودک مهم باشد نه اینکه برای او وقت صرف کنند بلکه به این معنی که عقیده، نظر و خواسته او به همان اندازه مهم باشد که خواسته و نظر دیگر افراد مهم است. ۴- در این خانه محبت اساس روابط خانوادگی باشد که برای این کار دو چیز نباید باشد : الف : دشمنی با هیچکس نباشد نه با عمه و ...
28 مرداد 1393