خانوم همسایه
سلام عشق مامان جدیدا تنهایی حوصلت خیلی سر میره و دوس داری همش کنارم باشی البته تا زمانیکه بابات بیاد...و بعدش خائن کوچولو دیگه نگاهم هم نمیکنی و من چون روزا باید آشپزی کنم و مطبخ ما هم خیلی کوچیکه و ما تو آشپزخونه گاز نداریم و فقط تو مطبخ گاز داریم یه راهکار جدید به ذهنم رسییییییییید... تراسمون که چسبیده به مطبخ رو خالیش کردم و اسباب بازیهات رو بردم رو تراس ...تا وقتی من آشپزی می کنم شما بتونی از پنجره نگاهم کنی و به بازیت برسی اینجوری با هم همسایه شدیم و هر کدوم هم به کارای خودمون میرسیم تازشم شما از هوای آزاد و آفتاب هم بی نصیب نمیمونی آفرین به مامانی با اینهمه فکرای خوب خوب این هم عکسای شبیکه تازه تراسو...