تولد تولد تولدت مباااااررررررررررررکککککککککککککککککککککک
سلام عشق مامان همونطوریکه تو پست قبلی گفتم تولدت خونه مامانی بودیم و دقییییقا روز بعد از ترخیصت از بیمارستان بود ما هم دل و دماغ نداشتیم و شما هم زرد و زار و لاغر شده بودی و تنت هم سوراخ سوراخ بودو اصلا برای تولد هیچ کاری نکردیم اما زندایی عصری رفت بیرون و با یه ماشین( البته من میگم بیشتر شبیه موتوره اما دایی جون اصرار داره که ماشین سان روفه ) اومد خونه و این یه جرقه شادی بود برامون چون شما با اینکه خیلی بیحال بودی خیییلی بهش علاقه نشون دادی و دل ما هم شاد شد ...