دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

دینا خانوم عشق گوش پاک کن

جامانده از 15-14 ماهگی سلام عشششششقم مدتی بود که عااااشق گوش پاک کن شده بودییییییییی نه که ما بعد حمام استفاده می کردییییییییییییم... و شما هم که یه دل داری نمیدونم چیچی...هر چی می بینه میخواد (حال می کنی ضرب المثل گویی مامانتو) خلاااااااااااااصه هر چی پیدا می کردی میبردی دم گوشت و منم تا میدیدم و ازت می گرفتم تا اینکه تصمیم گرفتم بسته گوش پاک کنهات رو بذارم زیر لباسهات تا پیدا نکنی اما یه روز با این صحنه مواجه شدم دیدم نمیدونم کی بسته رو پیداش کردی... آوردی تو حال... راحت و آسوده نشستی و داری دونه دونش رو می کنی تو گوشت و در میاری واااااااااای شانس آوردم ...گوش پاک کن ما رو پیداش نکردی چون اون یکی رااا...
25 فروردين 1393

دینا گم می شود

جا مانده از 14-15 ماهگی سلام عسلکم وقتیکه سرما خورده بودی و بینیت کیپ شده بود مجبور بودیم برات قطره بینی بریزیم ...و شما هم اصلااااااااا دوست نداشتی یه روز که تعویضت کردم و قطره زدم برات قطره رو برداشتی و قایمش کردی و بعدش دویدی تو اتاقت بار بعدی که خواستم برات قطره بریزم...هر چی گشتم قطره رو پیدا نکردم... فکر کردم شاید تو اتاقت گذاشته باشی... رفتم تو اتاقت و همینطور هم می پسیدم دینا قطره رو کجا گذاشتیییییییییییی اما هر چی گشتم قطره رو پیدا نکردم که نکردممممممممممم ناچار برگشتم تو حااااااال و دیدم نیستی....واااااای خداایاااااااا هر چی گشتم پیدات نکردم هرچقددددر هم صدات زدم ...جواب ندادی منم هول شدم و همش به آشپزخونه...
21 فروردين 1393

15ماهگیت مبارک عشقم

سلام عشقم قبل اینکه 16 ماهگیت رو تبریک بگم باید بگم تازه متوجه شدم برای 15 ماهگیت پست تبریک نذاشتم بنابراین با عرض معضرتهای فراواااااااااااااااااااااااااااااااان 15 ماهگیت رو  تو روز اتمام 16 ماهگیت تبریک میگم ماهگیت مبارک عشقم امیدوارم 15 های زیادی تو زندگیت بیان و برن و من اگه خدا صلاح دید و تو زندگیت بودم دیگه شرمندت نباشم ...
21 فروردين 1393

دینا انگلیش

جامانده از سال92 عشققققققققققق های کلاس مامان سلااااااااااام از اواخر 14 ماهگیت دارم سعیییی می کنم چیزها رو به انگلیسی یادت بدم بالاخره باید با نی نی هاییکه مامان مترجم ندارن یه فرقهایی بکنی دیگه.... خلااصه از ماهی بگیر تاااااااا موز رو انگلیش میگم و شما هم از همه بیشتر از موز خوشت اومده و تاا بهت میگم موز چی میشه عشق باهوشم میگی : ناناااااااااااا و این بنانای ما یا همون نا نای شما شده اولین کلمه انگلیسیت عشششششقم که البته با یه لبخند مختص خودت اداش می کنی من فداااااااااای انگلیش خودمممممممممم ماچچچچچچچچچچچچچچچچچ باییییییییییی ...
7 فروردين 1393

دینا کوچولو...رقیب...پانیذ

(جامانده از 15-14 ماهگی) سلااااااااااام عشق قشنگ خونه مدتیه به یکی دیگه از عروسکهای مامان علاقمند شدی یه عروسک خوشگل و ناز که مادر و پدرم از مشهد برام خریده بودن وبعد تولد شما به همراه بقیه عروسکهااااااااااااااااااااااااااااام به شما رسیدههههه خلاااصه از وقتیکه این عروسک کوچولو رو صاحب شدی...دیگه کمتربه پانیذت می رسی این هم عکس عروسک نازت که بنا به صلاحدید پدر گرامیتون چوووون موهاش مثل شما طلاییه(طلایی رو داااااشتی...) اسمشو گذاشتیم دینا کوچولو و چون اسم شما رو داره ...باید لباس شما رو هم تنش می کردیم دیگه... و من هم چون دینا کوچولو خییلی کوچولوئه... لباس بافتی رو که مامانی فریبای رونیا کوچولو با اندازه های 6 ر...
29 اسفند 1392

مرد عنکبوتی خونه ماااااااااااا

سلام گل نااازم قبلا ها یه پاتوق داشتی تو خونه البته یکییییی که نهههههههههههه چند تا همه گوشه کنارهای دنج خونه پاتوقت بود مثلا:اینجا یا اینجا و اینجاااا وهمینطور هم اینجااااااا(که البته اون پشتی رو گذاشته بودیم تا نری تو شومینه که...) جدیدا پاتوقت رو عوض کردی و جول و پلاست رو جمع کردی و رفتیییییییی... بگم کجاااااااااااااااااااااااااااااا؟ خودت ببین اونم به تیر عکسهای رو یخچاااااااال فکر کنم دیگه دست به خانمان زدییییییییییی این هم طرز بالا رفتن از مبل و رفتن روی اپننننننننننننن (صرفا جهت آموزش به مبتدیهاااااااااااا...) اول از این سمت امتحان می کنییییم: ا...
21 اسفند 1392

دینا نگو یه دسته گللللللللل

سلاام عشقم قبلا ها همه اش دوست داشتم موهات رو بلند کنم و تو ایام عید ببندمش اما از اونجاییکه شما اصلا به گیره مو و کش و اینجور چیزا علاقه نداری و پشت موهات هم خیلی بلند شده بود و گردنت رو عرق سوز میکرد تصمیم گرفتم موهات رو کوتاه کنم و خاله سکینه (دختر عمو جونم) گفت که موهات رو برات کوتاه می کنه اما بعد که سرما خوردی و برات آمپول زدیم باز هم مثل روزاییکه رفته بودی بیمارستان ...ترسو شده بودی منم دیروز یعنی 91/12/19 برات از آرایشگاه تخصصی کودک نوبت کوتاهی مو گرفتم چون احساس کردم اونا به کارشون بانی نیها وارد ترن و چون اونجا هم آتلیه داره و هم زمین بازی شما خیلی اونجا رو دوست داری. خلاصه با هزار استرس از اینکه چه خواهی...
21 اسفند 1392

بدوووون شرح

سلام عشششقم خودت عکسهای وروجکیهات رو ببین و قضاوت کنننننننننن از بس لباسشوییمون همه اش روشنه دیگه رو بند جا نداریم و لباسهای کمی نمدارو روی شوفاژمیذارم البته اگررر شما اجازه بدییییییییییی(که اکثر اوقات برشون میداری و پروف می کنی )   ...
20 اسفند 1392

دینا ماستییییییییییی

سلام ماستی خانووووووووووووووووووم نمیدونم چرا انقددر ماست دوست داری؟ کاش به جای ماست غذاهات رو انقدر دوست داشتیی این هم عکسهات درحین ماست خوردن (آخه مستقل خانوم تشریف داری و باید خودت غذاهات رو بخورییییی!!!!!!!) (اینجا من تو مطبخ بودم که بابات ازت عکس انداخته) (اینجا هم آوردت تو مطبخ تا دسته گلت رو نشونم بده) دختر جاااااااااااااان من و لباسشویی که از کمر افتاااااااادیم ...
20 اسفند 1392