دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

عید فطر 93

سلام نازدار خانوم مامااااااااااااااااااااااااااان امسال دومین عید فطرت بود و چون چند روز تعطیل بود کلی برنامه داشتیم و بهمون خوش گذشت 1. شب قبل عید فطر به دیدن نی نی سیدی که 40 و چند روزه بود رفتیم...نی نی خاله معصوم دوست عزیزم...که شما اونجا کلی آب و هندونه نوش جون کردی و تمام اتاق نینی رو به هم ریختی و من از خجالت مردم اونجا ... 2.فرداش صبح به سمت ییلاق حرکت کردیم...بهمراه مامان سلیمه و بابا عبدل که خانواده خاله فاطی من هم اونجا منتظرمون بودن ...که البته چون هوای اونجا خیلی سرد و بارونی بود فردا غروبش برگشتیم 3.فردای بازگشت از ییلاق شما و بابایی رفتین خونه مامی پیش عمه مهدیه و پانیذ که از تهران اومده بودن و من هم...
14 مرداد 1393

عید فطر مبااااااارک

سلام عسل عسلی من دختر سیده من ...نوه کوچولوی امام علی...رحمت و برکت خونه مااااااااااا عید فطرت مبارک امیدوارم یه روزی برسه که بزرگ شی و سه تایی با هم روزه بگیریم و نماز عید بخونیم دوست دارم عاشقتم ...
6 مرداد 1393

دینا در شبهای قدر 93

سلام دختر با ایمان و خووووووووووووبم امسال دو شب اول قدر رو بر عکس سالهای دیگه نتونستیم بریم مسجد و توی خونه احیا گرفتیم...اما شب سوم رفتیم مهدیه و تو خیابون احیا گرفتیم و خیلی خوش گذشت و شما تا ساعت 4 صبح بیدار بودی و بعد خوردن سحری خوابیدیم این هم عکساش که البته تار افتاده مامان فدات شه که تا رسیدیم شروع کردی به خوندن قرآن بعدش هم شروع کردی به پیاده روی و خوردن آب و کلی خانوماییکه جلومون نشسته بودن رو کلافه کردی از بس به زور از پشتشون رد شدی...تازه هر چی خوراکی هم داشتن ازشون می گرفتی می بینی عشقم تو اون ایام که عمه ریحانه خونه مامانی اینا بود از بس تو جمع بودی و از دست هرکی یه کم میخور...
6 مرداد 1393

how are you

سلام بلبل کوچولوی خونه ما مدتیه دیگه خیلی بلبل شدی و از فارسی و انگلیسی و مازندرانی کلی چیز میز بلدی و تقریبا دیگه کمتر کلمه ای هست که نتونی بگی ...البته خیلیها رو قر و قاطی میگی و من خیلی خوشم میاد...مثلا به ماهرخ میگی ماخور...و خیلی های دیگه اسم و فامیلت رو هم بلدی و وقتی میگیم فامیلیت چیه میگی اسکو شعر هم به کمک مامان میخونی...البته شعرای انگلیسی بیشتر بلدی و عاشق این شعری hello mother...hello father how are you(2 very well i thank you  2 how are you   2 چند وقت پیش این  شعرو موقع تعویض مای بیبیت برات خوندم تا به گوشت آشنا باشه برای وقتیکه بزرگتر شدی  بتونم یادت بدم...اما وقتی پ...
6 مرداد 1393

اخبار رمضان

سلام دختر نااااااااازم روزهای آخر ماه رمضونه و من شرمنده از روی خدا که بخاطر تند تند شیر خوردن شما نتونستم زیاد روزه بگیرم و کمی دپرسم چون داره ماه مهربونمون تموم میشه و از طرفی خوشحالم چون بازم میشه رفت بیرون و بابایی بازم میتونه شما رو بعد از ظهرها ببره گردش...آخه تو ماه رمضون نای از جاش پاشدنو نداشت شوهر شکموی من...البته کلی لاغر شد برعکس من که دوباره چاقالو شدم بگذریم...جونم برات بگه که عجیب غریب شدن این آدمها ماااااااااااادر وقتی ما بچه بودیم ...ماه رمضونا  همه شب افطاری یا دعوت بودیم یا مهمونی میدادیم اینجوری هم مهر و محبت بین آدمها زیاد میشد ...هم برکت خونه ها اما امسال فقط خونه دوتا مادر بزرگات رفتیم ...
6 مرداد 1393

ماه تولد ماماااااااااااااااااان

سلاااااااااااااااام خوش قد و بالاااااااااااااااااااای من سلام دختر زیباااااااااااااااااااااااااااااااااای من سلام جیییییییگر طلای من عسل مامان بالاخره ماااااااااه تولدم رسید و باز هم یه سال بزرگتر شدم امسال دومین سالیه که تولدم رو با شما جشن می گیرم وای که چقدددددر داشتنت خوبه ...وای که چقددددددددر از اینکه دختر نااااااااااااازی مث تو دارم خوششحاااااااااااااااااالم وای که چه حااااااااااااالی میده مامان تو بودن(البته اگه وقتاییکه غذا نمیخوری رو فاکتور بگیرم ) وااااااااای دختر یکی یدونم...چقدر شیرییییییییییینی...مث شکلات دینای من ..دینای مهربونم...24 این ماه من 32 سالم تموم میشه و میرم تو33 سالگی (میرم تو عدد شم...
4 مرداد 1393

خرگوش کوچولو

سلام خوشگل و نااااااااااازم مدتیه موهات بازم بلند شده و تصمیم داشتم برای سومین بار ببرمت آرایشگاه و تا اینکه به فکرم رسی موهاتو گوش خرگوشی ببندم...و بله فکرم درست بود و خیییییییلی بهت میاد و همین باعث شد از کوتاه کردن موهات منصرف شدم البته شما هم خانوم تر و حرف گوش کن تر شدی و کمتر به موهات دست میزنی این عکسها هم مال وقتیه که بابا عبدول اومده بود دنبالمون که ببرتمون خونشون و من هم تو ماشین برای بار دوم موهات رو خرگوشی بستم تاریخش رو یادم نیست ...ولی میدونم مال اوایل ماه رمضونه قربونت برم که اینطوری تو فکرییییییییییییی عکسای پایین هم مال یه دفعه دیگست قربون محکم بغل کردنت با اح...
1 مرداد 1393

جامخانه

سلام عشششششششششششقم همین الان کلی مطلب نوشتم و عکس گذاشتم و همه اش پرید بگذریم...اوایل ماه رمضون یه روز رفتیم روستای پدر  مادر من به خونه قدیمی پدر بزرگ و مادر بزرگم که توش 7 تا دختر بدنیا اومدن و به ثمر رسیدن... جاییکه دوتا فرششششششته زندگی می کردن که آزارشون به مورچه هم نرسید و بعد هم تو همون خونه رفتن پیش خدااااااااااا...خدا بیامرزتشون خدا رو شکر خاله هام بعد اینهمه سال از فوت اون دوتا فرشته مهربون ...خونشون رو نگه داشتن و هر از گاهی هممون توش جمع می شیم و دل اونا رو شاد می کنیم هر چند سال هم به تعدادمون اضافه میشه...که البته امیدوارم هرگز از این گروه کسی کم نشه و هر روووز بهمون اضافه شن خلاصه ...جونم ب...
1 مرداد 1393

19 ماهگیت مبارک عشقم

دسلام عشق قشنگ مامان 19 ماهگیت مباااااااااااااااااااااااااااااارک...الهی ساااااااااااال های سااااااااااااااااااال زنده باشی و شاد و موفق ببخشید عسلکم که دیر بهت تبریک گفتم آخه شارژ اینترنتمون تموم شده بود و مامان سلیمه اینام مهمون داشتن و ما یه هفته ای بود که اصلا خونه نبودیم و نمیشد بیام و به وبت سر بزنم...اما همین که اونجا تو جمع بودی و خیلی بهت خوش میگذشت برام کافی بود با همه جور بودی و کلی شیرین زبونی می کردی و هممممممه قربون صدقت می رفتن مامان فدااااااااااای دختر شیرین زبوووووووووووووونش بره عزیزم کلی ازت عکس دارم  که باید به دل فرصت ردیفشون کنم و وبت رو تکمیل کنم فعلا باااااااااااااااااااااااااااااای ...
1 مرداد 1393

عروسی

سلام دختر کوچولوی نااااازم قبل ماه رمضون چند تا عروسی دعوت بودیم ...که باحال ترینش عروسی پسر عموی خوششششگلم مهرداد بود...و چون لباس خودم سرمه ای بود و من عاشق اینم که کل خانواده با هم ست کنیم برای شما هم دنبال یه پیراهن جین بودم ...و چون دیدم پیراهن های جین موجود خیلی ساده و البته گرونن از هنر خودم استفاده کردم و برات این پیراهن چین چینی رو درست کردم که خیلی هم بهت میااااااد مبارک دختر نااااااااااازم باشه...به امید روزیکه بزرگ شی و برات مدل به مدل مانتو درست کنم و حالا میریم سراغ عکسامون...البته اینو هم بگم که شما کلی خوش گذروندی و نینای کردی فدای دختر خوش مشربم بشم مننننننننن آبمیوه تعارف کردن و شما کلی آب...
19 تير 1393