عروسی
سلام دختر کوچولوی نااااازم
قبل ماه رمضون چند تا عروسی دعوت بودیم ...که باحال ترینش عروسی پسر عموی خوششششگلم
مهرداد بود...و چون لباس خودم سرمه ای بود و من عاشق اینم که کل خانواده با هم ست کنیم
برای شما هم دنبال یه پیراهن جین بودم ...و چون دیدم پیراهن های جین موجود خیلی ساده و البته گرونن
از هنر خودم استفاده کردم و برات این پیراهن چین چینی رو درست کردم که خیلی هم بهت میااااااد
مبارک دختر نااااااااااازم باشه...به امید روزیکه بزرگ شی و برات مدل به مدل مانتو درست کنم
و حالا میریم سراغ عکسامون...البته اینو هم بگم که شما کلی خوش گذروندی و نینای کردی
فدای دختر خوش مشربم بشم مننننننننن
آبمیوه تعارف کردن و شما کلی آبمیوه باز کردی و همه رو نصفه نیمه خوردی و ...
شما و عششششششششق بزرگت مامان سلیمه
باز هم قصه شام و شما و مامان سلیمه
عشق مامان وقتی جلو پیش عروس میرقصیدیم...همش می گفتی این چیه...وبرات عجیب بود که چرا عروس
لباسش با بقیه فرق می کنه
فداااااات شه مامان...ایشالله یه روز عکسای عروسی خودتو بذارم تو وبت...فکرشو بکن
شما بزرگ شدی و خانوم دکتر شدی و وقت و حوصله وبلاگ درست کردن واسه نوه هامو نداری
اونوقت من برای عشقامون وب درست می کنم