دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

عروسی

1393/4/19 11:54
451 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر کوچولوی نااااازم

قبل ماه رمضون چند تا عروسی دعوت بودیم ...که باحال ترینش عروسی پسر عموی خوششششگلم

مهرداد بود...و چون لباس خودم سرمه ای بود و من عاشق اینم که کل خانواده با هم ست کنیم

برای شما هم دنبال یه پیراهن جین بودم ...و چون دیدم پیراهن های جین موجود خیلی ساده و البته گرونن

از هنر خودم استفاده کردم و برات این پیراهن چین چینی رو درست کردم که خیلی هم بهت میااااااد

مبارک دختر نااااااااااازم باشه...به امید روزیکه بزرگ شی و برات مدل به مدل مانتو درست کنممتنظر

و حالا میریم سراغ عکسامون...البته اینو هم بگم که شما کلی خوش گذروندی و نینای کردی

فدای دختر خوش مشربم بشم مننننننننن

آبمیوه تعارف کردن و شما کلی آبمیوه باز کردی و همه رو نصفه نیمه خوردی و ...

شما و عششششششششق بزرگت مامان سلیمه

باز هم قصه شام و شما و مامان سلیمه

عشق مامان وقتی جلو پیش عروس میرقصیدیم...همش می گفتی این چیه...وبرات عجیب بود که چرا عروس

لباسش با بقیه فرق می کنهخندونک

فداااااات شه مامان...ایشالله یه روز عکسای عروسی خودتو بذارم تو وبت...فکرشو بکن

شما بزرگ شدی و خانوم دکتر شدی و وقت و حوصله وبلاگ درست کردن واسه نوه هامو نداری

اونوقت من برای عشقامون وب درست می کنممتنظر

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامانی پانیذ
20 تیر 93 0:41
همیشه به شادی عزیزم...خوش گذشت؟ نانای کردی؟
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
آره عمه جونی...جای شما رو خالی کردیم
مامان آنيسا
30 تیر 93 11:17
به به دستت درد نکنه چه لباس خوشگلی دوختی همیشه خوش باشین راستی شنیدم میاین تبریز
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
سلام...ممنون چشات قشنگ می بینه...نمیدونم با خداااااااا
حمیده
1 مرداد 93 0:48
ماشاا.. .چه خوشگل دوختی دستت درد نکنه
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
خواااااهش عزیز...چشمات قشنگ می بینه