دوشنبه29 اردیبهشت
سلام عشق من اول یه توضیحی بدم برات که چرا رفتم تو کار روز شمار ...چون یه مدتی بود که همه عکسات میموند من هم تصمیم گرفتم تا جاییکه تونستم هفته ای یکبار هم که شده بیام عکسهای روز به روزت رو بذارم تو وبت تا بعد عذاب وجدان نگیرم...که خاطراتت انبار شده...الان کلی عکس از ماه پیشت مونده... من عاشق عکس...شما هم بامزه و نااااااز مگه میشه عکس نندازم...مگه میشه نذارم تو وبت... تازشم هنوز عکسهای ماههای اولت رو سایزشو درست نکردم...واااااااای بگذیرم ...چند روزی بود که خبر بیماری یکی از دوستانمون رو شنیده بودیم و من حالم خیلی بد شده بود یکشنبه برت داشتم و رفتیم خونه مامان سلیمه اینا...چون حس آشپزی و اینجور چیزا رو نداشتم دوشنب...