دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

ناز دلم تب داره

1392/11/7 13:38
544 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم

                                                              

فدات شم من که بازم تب کردیناراحت

امروز  صبح که از خواب پاشدیم (از اونجاییکه حالم خوب نبود ساعت 11/5 پاشدم و شما هم پا به

پام خوابیدی من هم اصلا شک نکردم که چرا انقدددر خوابیدی و فکر کردم چون همه جا ساکت بود

خوابیدی ) برات غذای دیشبتو گرم کردم و دادم خوردی بعدش که می خواستی شیر بخوری اوق

زدی ناراحتمن هم فکر کردم شاید دلت پره عصر هم که خوابیدی و بیدار شدی بعد پیپی کردن بهت

بیسکوییت مادر دادم که باز هم اوق زدی ناراحتبعد که با هم رفتیم خونه مامانی بابات تو راه نون خرید

و من یک کوچولو نون دادم دستت و تو اوق زدی و از صبحت رو بالا آوردی نگرانوااااااااااااااااااااااااااااااااای

تمام تنم یخ کرد و می لرزیدم خدایا این دیگه چیه باز دیگه گلم چش شده  گریه

الان هم که دیدم یه کوچولو تب داری برات شیاف گذاشتم ( البته بعد کلللللللی جرح و بحث با پدرت

و پدرم که اصرار از من که بالای 37 درجه تبه اونام می گفتن نه عصبانی آخه بابا جونن خودم تنهایی 1

ساله دارم این بچه رو دندون می گیرم و بزرگ میکنم بدون کمکک هییییییچ کی میدونم جریانات بدنش

رو دیگههههعصبانی خودم اعصابم خوردههه استرس دارم شما دیگه ولم کنین بابا) حالام اومدیم خونه

شما تو راه جی جی خوردی و خوابیدی اما من مگه خوابم می برهنگران اومدم تو اتاقت با عکسا و وبت

خودم رو سرگرم می کنم تا نخوابم و هر چند دقیقه بهت سر بزنم تا تب نکنی به قول مامیت هر چی

میشی بشو مادر نشو ...

خدایا تو رو به جد دخترم قسم میدم عسلم زودی حالش خوب شه خدایا کمک کن دترم دیگه بالانیاره

خدای خوب و مهربونم کمک کن عسلکم دیگه تب نکنه نگران

ای خدای خوبم ازت خواهش می کنم هممممه درداییکه دخترم می خواد بگیره رو بده به من تا اون

هیچ دردی تحمل نکنه اخه من دل ندارم اون درد بکشه نگران

خدایا شنیدم فرمودی عشقت به بنده هات از عشق مادر به فرزندش هم بیشتره قلبمن از جووونم

هم دینا رو بیشتر دوست دارم قلبهر روزیکه اون خوش تره من خوش ترم قلبمن فدای اون عشقت

بشم که وقتی مادر شدم فهمیدم چقدر بزرگهبغل خدای خوب و عاشق مننننننن به عشقمون

قسمت میدم یه دونم رو در پناه گرم و امن خودت حفظ کن خجالت

عسلکم خدا تو قرآن هر وقت می خواد از یه چییز مهم و بزرگ حرف بزنه قسم میخوره مژه من هم

امشب به عشششششششق خودش قسمش دادم تا در پناه خودش حفظت کنه بغلدیگه

غصه هیچ چی رو تو زندگیت نخور چون من هر روز و هر لحظه خدا رو به بزرگترین و عزیز ترین چیزهاش

قسم میدم تا تو در پناه امنش محوظ نگهت داره  ماچ

سپردمت به خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانازنینمبازنده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خواب گو
15 آذر 92 9:05
سلام دوست من وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
ممنون ما هم همه اش به وبتون سر می زنمیم
الهام مامان محیا
16 آذر 92 15:15
دوستای عزیز لطفا زودی یه سر بیاین وب...متشکر
مامان ریحان
21 آذر 92 3:09
سلام ایشالا که حال دینا جون خوب شده خدا براتون نگه داره تولدت هم مبارک
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
ممنون خاله جونی باز هم بهمون سر بزن
میترا
21 آذر 92 12:11
خاله جان تولدت مبارک
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
ممنون خاله جونی جدم نگهدار تو و خانوادت