دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

دندون نهم ناز دار خانوم مباااااااااااااااااااارک

1392/9/15 0:04
288 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزییییییییییز ترینم تو دنیییییییییییاااااااااااااااااااااااااااقلب

فدات شم که دندون نهمت رو هم در آوردیییییییییییییییییییییییییبغل

عسلم دندون آسیای بالا سمت چپت نیش زده من فدای دندووونننننتتتتتتتتتماچ

قشنگ خونه این دندون از همه دندونات بیشتر اذیتت کرد یه 12-13 روزی براش شکم روی داشتناراحت

آخرش هم روز جمعه از صبح تاااااااااااااا شب تب کردیگریه و آخرش مجبور شدم برات شیاف بذارم تا

تبت بند بیاد و جمعه شب هم از ترس اینکه نکنه دوباره تبت بره بالا تااااااااااااا صبح بالا سرت نشستم

تازشم شماییکه چند ماهی بود عاشق می می مامانی شده بودی یکی دو شبانه روز اصلا تو خواب

هم نمیتونستی شیر بخوری و موقع شیر خوردن جیغت در میومد چون لثه هات درد میکرد من بمیییییرم

براااااااتبغل

جمعه شب رفته بودیم خونه مامی عمو و زن عموت هم اونجا بودن و هممه از شیطونیات کلاااااااافههه

شده بودن و می گفتن از بس راه میری و ورجه وورجه می کنی اگه سنگ هم بخوری آب میشهخنده

دخمل ناااز مامان آخه چرا انقدر شیطوووووووووونیییییییییییییییی شمااااااااااماچ

راستی اولش که رفتیم اونجا شما بخاطر تبت بیحال بودی و من هم استرس تبت رو داشتم مامی

هم که اوضاع  ما رو دید انقدر ناراحت  شد که نگو همش هم برات دعا میکرد و منو دلداریم میداد

دمش گرمه

یه بوس برای مامیییییییییییییییی مهربوووووووووووون ماچ

دیشب هم همش می گفت دینا بگو عمه دل عمه شاد شه  من هم بخاااطر دل مامی امروز بهت

یاد دام بگی عمهچشمک شما هم همش راه میری و میگی عممممممه عممممه  تازه به عمه مهربون

هم زنگ زدیم و براش عمه گفتی و اون هم کللی قربون صدقت رفت  و طبق معمول گوشی رو دستت

گرفتی و انگار که شناختیش همش می گفتی اٍ اٍ بعد می خندیدی من فدااااااااااااااتبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)