هدیه خانومی به مامان و باباش بمناسبت ماهگردش
امروز دخملم از صبح رفت خونه مامانی اینا و تا دلتون بخواد آتیش سوزوند و کارهای عجیب و غریب کرد از
رفتن زیرمیز گرفته تاااااااااااااااااااااااااااااااا رفتن توی سبد پیک نیک و ماشین بازی با زندایی جوووون و
ایستاااااادن بله جونم براتون بگه که خانومی امروز برای اوووولین بار ایستاد خانومی همینطور که
داشت با سبد پیک نیک بازی می کردو من هم در حال فیلم گرفتن بودم وایستاد خلاصه اولین ایستادن
خانومی بلافاصله ریکورد شد البته میتونستم عکس هم بندازم اما از خوشحالی دیگه یادم رفففففتتتت
انشاالله دفعات بعدی حالم عکسای آتیش سوزوندنای امروز خانومی رو میذارم براتون
دختر اهههههل نمااااااازم
اینجا هم نماز خانومی تموم شده داره جانمازو جمعش می کنه
رفتن خانومی توی سبد پیک نیک
بعد هم که اومدیم خونه خانوم خانوما شروع کرد به خراب کردن وسایل خونه یکی بگه این دختر چجوری
گلدونو از رو پایش برداشت شاااانس آوردم نیفتاد رو سرش
این هم عکس عسل خانوم سر سفره افطار که مجبور شدیم یه نون بدیم دستش تا دست از سرمون
برداره وال میره می شینه وسط سفره