یک روز من و تووووو
سلام عششششششششق من...خواهرمن...دوست من
یه روز صبح که از خواب پاشدی هوس کردم ببرمت حماااام
شما هم که پاااااااااااایه حموم رفتنی همیشه
کلی آب بازی کردیم و تو حموم خونیم و ساز زدیم و البته موقع شستن سرت طبق معمول اذیت کردی
وقتی اومدیم بیرون چون نمیذاشتی سرت و خشک کنم ربدوشامبرت رو تنت کردم(که مال نینی ایهای باباته)
و کلی ازت عکس گرفتم...
وقتی هم می گفتم دینا بخند ازت عکس بگیرم اینجوری می خندیدی:
اینجام مثلا از خنده روده بر شدی...ای باازیگررررررر
بعدش هم در خواست هندونه دادی ...منم اطاعت امرررررررر
وقتی داشتم میاوردم با ذوق تما میخوندی:هَنِّه...هَنِّه
فداااای تو قند و نبات و شیر شکلااااااااتم بشم مننننننننن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی