دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

یک روز من و تووووو

1393/4/2 17:58
318 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عششششششششق من...خواهرمن...دوست من

یه روز صبح که از خواب پاشدی هوس کردم ببرمت حماااام

شما هم که پاااااااااااایه حموم رفتنی همیشه

کلی آب بازی کردیم و تو حموم خونیم و ساز زدیم و البته موقع شستن سرت طبق معمول اذیت کردی

وقتی اومدیم بیرون چون نمیذاشتی سرت و خشک کنم ربدوشامبرت رو تنت کردم(که مال نینی ایهای باباته)

و کلی ازت عکس گرفتم...

وقتی هم می گفتم دینا بخند ازت عکس بگیرم اینجوری می خندیدی:

اینجام مثلا از خنده روده بر شدی...ای باازیگررررررر

بعدش هم در خواست هندونه دادی ...منم اطاعت امرررررررر

وقتی داشتم میاوردم با ذوق تما میخوندی:هَنِّه...هَنِّه

فداااای تو قند و نبات و شیر شکلااااااااتم بشم مننننننننن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان بهار
2 تیر 93 20:33
عافیت تنت باشه سیده خانوووووم .قربون خودتو و جدت بشم ...بهام مثللل تو عاشق حمومه منهای شستن سر و عاشق و هلاک هندونه ...چقدر شما دوتا شبیه هم هستید اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
واقعااااااااااا چه جالب...اینا خواهرنااااا...دوستم حیف که انقدر ازمون دورییین...