دندون چهارم خانومی دردسرهای مربوطه
دخملیم چند روزی که نتونستم وبتو آپ کنم گرفتار دندون در آوردن بودی و همه ما هم بالطبع گرفتار درد
کشیدنها و لج کردن شما.
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخخخخ که چقدر این دندونا اذیتت کرده بمیرم براااااااااااااااااااااااااااات
مامانی جون این روزا از بس لج داشتی دیگه رو پا نمیخوابیدی و باید بغلت میکردم و تو اتاق می
چرخوندمت تا خوابت ببره تااااااااازشم خییییییییلی لاغر شدی و از هممه بدتر دوباره برای خوردن شیر تو
بیداری اذیییییییت می شی و اذیت می کنی این روزا دیگه تا مرز افسردگی پیش رفتم از طرفی دلم برات
می سوزه که درد می کشی و از طرفی خودم هم کلافه می شم بابایی که بسسسسسسسسسس
که دوست داره رفت و یه ژل مخصوص درد دندون نی نی ها که خییلی هم گرون بود برات خرید تا کمتر
دردبکشی.گل نااااازم نگران نباش و تحمل کن چون این روزا هم تموم میشه و این دندون کوچولوت هم
راهشو پیدا می کنه و بیرون می یاد
واینم بگم که همه این سختیهای من و بابایی در برابر یه لبخندخانوم کوچولومون مث یخ زمستونه که در
برابر آفتاب گرم و پرمهر آب می شن بارها گفتم بازم برای صدمین بار میگم:
دوووووووووووووووووووستتتتتتتت دااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااریییم