تب لعنتی
سلام عششششششششقم
چند روزیه مدام تب می کنی و من در عذاااااااااابم
همش بهت دارو میدیم تا تبت رو کنترل کنییم...اما بعد چند ساعت تبت برمیگرده
همش هم دعا می کنم ...تبت باز نیاد سراغت اما نمییشه...
دکترت گفته ویروسیه و نیازی به آنتی بیوتیک نداره...
اما من از ترس اینکه نکنه مث اون دفعه ای که تبت خیلی طول کشید و آخرش بالاجبااار
بهت آنتی بیوتیک داد...از همین حالا شروع کردم تا کار به اونجاها نکشه...
از خدا میخوام زود زود زود خوب شی و مامانی رو دق مرگ نکنی...
آخه من میمیرم و زنده میشم وقتی شما مریض میشی...
فکر کنم این پارک رفتنهای افراطیت کار دستت داده ...
مامان فدات شه زووووود زوووووود زووووود خوب شو...
گناهی بابا هم دل تو دلش نیست و از استرس روزی صد بار از اداره زنگ میزنه و حالت رو میپرسه...
دیروز هم از بس استرس داشت یااااااااادش رفت نماز ظهر بخونه...
بابااااااااااااااااااااااات که نمازش اووووول وقته و تا حاااااااالا این اتفاق براش نیفتاده بوووووووووووود..
منم حسودی می کنم و میگم برای من چرا یادت نمیرههههههههه
ولی می فهمم ...بچه از جووووووووون آدمه ...هییییچ کی دیگه جاشو برا آدم نمیگیره...
به امید اینکه تو پست بعدی ...زود زود ...خبر خوب شدنت رو بدم
الهییییی آمیییییییییییین