چهارشنبه92/3/8 نشستن دینا جیگر
امروز دینا خانوم برای ناهار رفته بود خونه بابایی و اونجا یه اتفاق خیییییییییییلی خوب افتااااااااااااااااااد
اونم اینکههههههه دخترم بالاخره بعد از تلاشهای چند ماهش کامل نشست اونم سر سفره ناهار
همه از دیدن این صحنه خییییلی خوشحال شدن و البته خودش از همه بیشتر چون از بعد عید همش
میخواد بشینه و تادستاشو می گیریم به زور خودشو بلند می کنه الللللبته یک ماهی هم هست که
تا دستاشو میگیریم میخواد وایسته . عسلکممممممممممممم امیدوارم به زووودی زود بتونی بدون
کمک مامان بابا پاشی وایستی و بعد هم راه بری و به قول بابایی همممممه خونه رو به هم بریزی
ماهم نگات کنیم و کیفورشیم . راستی قرار بود وقتی تونستی بشینی باهم بریم اتلیه یه عاالم عکس
از صورت ماهت بنازیم بهت قول میدم همین روزا ببریمت خوشگل مامان ماچچچچچ از لپای نازت
شب هم که تولد بابایی دینا خانوم بود خانومی روی مبل نشست و موبایل به گردن کلی عکس انداخت
که براتون میذارم
اینم عکس خانومی و باباییش که تو فوتبال دستش ضرب دیده (بابایی دینا55سالشه ولی عاشق فوتباله و تمام وقتشو یا فوتبال میبینه یا بازی میکنه و یا درموردش صحبت میکنه)
اینم چند تاعکس از فرنی خوردن دینا خانوم (آخه ایشون وقتی فرنی میخورن قاشق رو به زور از دست مامانی میگیرن و میخوان خودشون بذارن تودهنشون از بس که مستقلی البته تمام جونشونو هم فرنی میکنن)
اینجا داره قاشقو از دست مامانش میگیره بلا خانوم
مستقل خانوم به خواستش رسیده حالام قاشق به دهن به دوربین ذل زده
بعدش هم خانومی وقتی داشتم لب و دهنشو خشک میکردم کلینکسو از دستم گرفت و شروع کرد به
خوردن آخه خانومی عااااشق کلینکسه
بعدش برای اینکه لج کلینکس نکنه موبایلشو دادیم بهش و اون شروع کرد به خوردن گوشیش
همینطور که داشت گوشیو میخورد افتاد
البته مدتیه که کنترل و کوشی موبایل رو میبره زیر گوشش من فدااااای هوش و زکاوتتتتتتتتت