تنها در خانه
آخرین روز از 16 ماهگی
عسلکم یه هفته ای میشه که خیلی اذیت می کنی
نمیدونم چته...اما حس می کنم داری دندون درمیاری
اصلا غذا نمیخوری...شیر هم اییییی...تو خواب هم همش جیغ میزنی و گریه می کنی
تو خونه هم همش لج می کنی و از گریه غشششششششششش
حرکاتت شده عییین بچه های لجباز...همش هم چسبیدی به من
نمیدونم ...شاید چون در طول عید زیاد بیرون و دید و بازدید می رفتیم حالا که بیشتر خونه ایم
حوصلت سر میره...نمیدونم شاید هم چون جدیدا خوب غذا میخوردی چش خوردی
نمیدونمممممممممممم...هر چی هست هم خودت خیلی اذیت میشی ...هم من
امیدوارم خوب شی و حال من هم با دیدن حالات عادی شما بهتر شه
از این روزهات چند تا عکس دارم که میذارم تا پستت بی عکس نباشه
این چند روز پیشه که کل خونه رو به هم ریختی و بابا هم با گلدون برات کلاه ساخته
بعد هم گیر دادی بهش که برات کتاب بخونه
اینا هم کتاباتن
این کتابیه که وقتی رفته بودی برای آزمایش خون بهت جایزه دادن
این کتاب رو هم وقتی تو دلم بودی خریده بودم و برات میخوندم...
اگه بدونی اون وقتها چقدر برات کتاب میخوندم ...شاید هم واسه همین انقدر عشق کتابی
این کتابو هم یکی بهت داده که یادم نیست کی بووووود...فکر کنم آیلین داده
اینجا هم نخو دور شصت پات انداختی و داری خودت رو بند میندازی
(نمیدونم کی دیدی و ازم داری تقلی می کنی...هیچ چی هم یادت نمیره!!!!!)
اینجا هم داری با خودت خاله بازی می کنی...همش هم با خودت حرف میزدی
به قول خانوم مشاور...با مهمون خیالیت بازی می کنی
اینجا هم از آبسرد کن بعنوان کمد استفاده کردی و تماااااام لیوانهات رو گذاشتی تووووش