پدر و دختر اهل کتاب
سلام دانشمند کوچولوی مامان
وقتی مجرد بودم آرزوم این بود که با مرد مومن و کتاب خونی ازدواج کنم
که خدا رو صد هزار مرتبه شکر همینطور هم شد
بعدش آرزوم این بود که نینیم هم کتاب خون شه و به کتابهای
نویسنده های قدیمی مثل فردوسی و حافظ و مولانا و...
علاقمند شه
به همین خاطر از وقتی شما خیلی کوچمولو بودی برات سیدیهای
کلیله و دمنه و همینطور مرزبان نامه رو گرفتم و شما هم خدا رو شکر خیلی بهشون علاقه
داری و موقع دیدنشون مات میشی
بابایی هم به خاطر این آرزوم که آرزوی خودش هم بود از وقتی نوزاد بودی برات مثنوی معنوی میخونه
عشق مامان امیدوارم آیندت آینده روشن و البته پر از کتابی باشه
والبته به این موضوع که دختر با ایمان و درسخونی می شی ایمان دارم چون به
پاکی پدر و مادر و نتیجه فرزند پاک که خدا وعده داده هم ایمان دارم
پس به امید اون روووووووووووووز
راسسسسسسسسسسسستییییییییییییییییییییییی
یادت نره گلممممم
مامانی و بابایی عاشقتن
این هم عکسای دوتا عشششششقااام
در حال خوندن مثنوی معنوی