دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

1-2 ماهگی دینا کوچولو

1393/2/30 7:16
386 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق ناااااااااااااز مامان

عکسهای یکسری از پستهات  رو قبلا ها که خوب وب نوشتنو بلد نبودم گذاشته بودم و

خیلی ریز بودن...حالا که بهتر یاد گرفتم دارم ردیفشون میکنم...الان هم 17 ماه و یه هفتته

من فدااااااااااااااااااااااااات

در برابر هممممممممممه چیز تسلیم...جز خواب شبانه

فدای اون چشای نااااااااااااااااازت...کره ای منننننننن

 

دختر دست به قلم من در 45 روزگی

دختری زیراکس پدرشششششش

حتی طرز خوابیدنش.................

حتی انگشتان دستش.................

وهمینطور انگشتان پایش............

 

فدات شم که حتی تو خواب هم لبخند از لبای خوشگلت محو نمیشه خوشاخلاق منننننننننننننننننننن

 

دینا بالباسیکه مامانش ازمکه براش اورد فدات شم الهیی

 

خوشگلم این لباسو وقتی توشکم مامانی بودی برات بافتمااااااببین چقد بهت میاد عین بعبعی شدی ماااااچ

 

نازنازی من وقتی اینجوری بلندت میکردییم و می گفتیم ... گربه گربه گربه...این شکلی نگامون میکردی

 

دخمل دوربینی ماماااااااااااااااااااااااااااان

دینا دوربینی

یعنی این دیگه آاااااااااااخر عکسه

دینا:  این چیه که دم به دقیقه میگیرن جلو صورتم؟؟؟؟!!!!!

دینا:آهاااااااااااان فهمیدم ...حتما آینست ...میخوان بهم لحظه به لحظه خوشگلیهامو یاد آور شن

 

دینا لالااااااااااااااااااااااااااااا

وقتی میخوابیدی مث این بود که بیهوشت کردن...هر کااااااااااااااااااری میکردیم بیدار نمیشدی

آخه ما میخواستیم روزا کمتر بخوابی و بیشتر شب لا لا کنی...اما شما تا عقد عمت کااااملا مقاومت نمووووووووودی

 

اینجا قبل 40 روزگیته ...یه روز عمت اومد کمکم کنه ببرمت حموم ...تو دستاش خوابت برد...چرتی خانوم

آخه کی رو کابینت میخوابههههههه

 

اولین مسافرتت به خارج استان...رفتنمون به گرگان خونه خاله فاطی

شما از 2 شب تا 1 بعد از ظهر فرداااااش بیدار بودی...پدری از هممون در آوردی که

دیگه تااااااااااااااا مدتها هیچ جاااااا نرفتیم...عصبانی

 

دختر کره ای منبغل

 

آخرین روزهای 2 ماهگییییییییی و خواستگاری عمه مائده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)