دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

ولیمه دختر عمه من

1393/2/25 14:29
460 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان چند هفته پیش ولیمه دختر عمه ام بود و من به خاطر شما

که عااااشق جمعی اینهمه راه تا فریدونکنار وروجکیهات تو ماشین رو تحمل کردم

(آخه شما تو ماشین پدر آدموووووووووووو در میاری)

قبل حرکت

اول مجلس لج کردی و خواستی همراه بابات بری تو مردونه...همه دلخور شدن و آوردیمت بالا ...و کلا داشتی خورده میشدی...بجای قند و نبات و شیر شکلااااااات فدات شم مننننننننننننننبغل

این دو تا خوشگل بچه های دختر عموی منن

شما و امیر علی...البته با بدبختی عکس انداختیم...مگه یه جا میموندیییییینتعجب

و شام و همنشینی با مامان سلیمه

اینجام آخر مجلسه که با خانواده پدری من و زندایی عکس انداختین

موقع برگشت ساعت 12/5 جنابعالی پی پی نمودی و ما کنار جاده شستیمت و تو ماشین تعویضت کردیم...عکسشو میذارم تا وقتی بزرگ شدی ببینی چه کار ها که نکردی و نکردیم...من فدااااااااات

پسندها (1)

نظرات (1)

Mobina
28 اردیبهشت 93 20:02
داستان های دینایی