دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

عیددیدنی اقوام مادری

1393/1/19 16:25
1,749 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم بالاخره شما خوابیدی و

اومدم تا برات چند تا عکس از عید دیدنی به خونه اقوام رو بذارم

اول از همه باید بگم ما رسممونه قبل تحویل سال به امواتمون سر میزنیم و 

ازشون میخوایم برامون دعا کنن سال خوبی داشته باشیم

به همین خاطر همگی به همراه مامانی و بابایی رفتیم آرامگاه جامخانه

اینجا هم مزار عموی خوبمه که شما هم از ما یاد گرفتی و داری فاتحه میخونی

آرامگاه جامخانه خیلی باصفاست و شما هم همش میدویدی و سنگ و گل جمع می کردی

حالا بریم سر عید دیدنی

این آقاییکه تو عکس می بینی عشششششششقم امیر منصور خانه

که نوه عمومنصورمه اینجا هم خونه عمو جونمه

این خانوم هم خاله سپیده هستن در حال لپ کشانی شماااااا

اینجا هم حیاط خونشونه که من و دایی هر 5 شنبه منتظر بودیم مدارس تعطیل شه و

بریم جامخانه و با بچه های عمو جون که ما بهش بابامنصور می گفتیم بازی کنیم

عسلم تماام خاطرات کودکی من تو این حیاط باصفا شکل گرفته

این هم دینا خانوم راننده

خونه عمه صدیق من ...داری با نوش بازی...دعوا ...شیطونی و... می کنی

بعد یه دعوای حسابی داری شیرینی میدی دهنش

بعد هم شیرینی رو میذاری دهن خودت ...مگه عروس دومادین؟؟؟

من و داییش هم همش با هم یا دعوا می کردیم ...یا بازی ...گاهی گاز ..گاهی ناز

بعد رفتیم خونه خاله شهربانوی من

بیرون حیاطشون یه راهی بود که به تپه می رسید و شما تا اونجا چند تا بع بعی دیدی

پریدی پایین و بع بع کنان رفتی سمتشون

خوشم میاد عیین خودم نترسی و عشق حیوون

حالا عید دیدنی(البته از نوع دینایی)

بعد هم لباسات رو عوض کردیم تا تو هوای تمیز و آفتابی حالشو ببری

و شما هم دق دلی همه روزای زمستونی رو در آوردی و بهت کلی خوش گذشت

قربونت که عین خودم عاشق طبیعتی و واسه پائین اومدن بیتاب شده بودی

بعد هم رفتی سراغ تاب بازی که تا ساعتها ادامه داشت ...گناهی مامان سلیمه

کلی هم تو حیاط پیاده روی کردی و با بهران هم فوتبال بازی کردی

خودت رو هم کلی تو خاکها مالوندی و منم کلی هرس خوردم

بعد ناهار هم رفتیم خونه یه خاله دیگم(خاله صبورا)

باز هم جدا سازی میوه ها و به هم ریختن خونه میزبان

آخه یکی به من بگه اون گلدون اینجا چه می کنه

خوشم میاد خجالت هم نمیکشی و به بقیه هم تعارف می کنی

بعدش راه افتادیم سمت ساری و شما از خستگی تو ماشین غش کردی

منم جای شما بودم غش می کردم

البته باید به عرضتون برسونم که بعد از بیدار شدن یکراست رفتیم تو حمام

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)