دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

برادر تعادل

سلام عشق عاشق تعادل مامان نمیدونم چرااااااااااااااا همه اش دوست داری چیزها رو به صورت منظمی بچینی و... خودت ببین... اینجا مهر رو از پهلو ایستاده گذاشتی رو میز ... هر جا هم میرفتیم مهمونی میوه ها رو جداسازی می کردی مثلا پرتقالها رو یک طرف...کیویها رو طرف دیگه...سیبها رو یک سمت ... والبته خیارها رو دیگه نمیتونستی ازشون بگذری و بدون جدا سازی گازشون میزدی این هم اولین سفره ای که بدون کمک ما چیدی...فداااااااات شم دونه دونه بشقابها رو از تو آشپزخونه ازم گرفتی و با فاصله گذاشتی رو سفره...بعد هم قاشق چنگالها رو تقسیم کردی بینشون... فدای نظمت بشم که به خود خود خودم کشیدیییییییی این هم اثر هنری دخترم عکسها...
17 فروردين 1393

مهمونی خونه مااااا

سلام عشقم امسال اولین مهمون نوروزیمون پانیذ کوچولو بود که روز دوشنبه 4 فروردین نهار خونمون بودن البته به همراه همه خانواده بابامجتبی و البته خانواده شوهر عمه مائده که من چون بعد مدتها بود که یه مهمونی بزرگ میدادم کللللللللللللللی تدارک دیدم از چند جووور پیش غذا و دسر و غذای اصلی گرفته تا چند مدل شیرینی و میوه و ....... وااااااای اگه بدونی چه حاااااالی داد (البته با وجود شمای وروجک خیلی سخت بودها ولی خوب خانواده بابای خوب و مهربونت بودن دیگه...بابایی یک ساااااال کار می کنه و زحمت  میکشه اونم به خاااطر ماااااا...طوری نمیشه که ما هم به خاطرش چند روزی خسته شیم مگه نههههههههه از مهمونی امروز متاسفانه هیچ عکسی ندارم ...ج...
17 فروردين 1393

حال و روز نوروووز

سلام دینای مامان اومدم تا با چند روز تاخیر برات از حال و روز نوروزیت بگم لحظه تحویل سال رو که مثل پار سال خونه خودمون بودیم و شما با قدوم مبارکت سال و برامون تحویل کردی...    این هم عکس سفره هفت سین مختصر و مفید امسال که از ترس فضولی  شما در ارتفاعات قرار داره و این هم دینا خانوم و هفت سییییین   این هم شما بعد از تحویل سال و بوسه بر قرآن که البته بعد از بوسیدن قرآن در خواست خواندن دادی جیگرتو که گل سر سفرمونییییییی دینا:(با اشاره به ماهی) این سیههههه؟؟؟؟؟؟ دینا و بابایی(البته چشمش به ماهیه)   دینا و مامانی دینا پیشی در پی فیشی ...
12 فروردين 1393

تولد عید شمااا مبااااااااااااااااارک

سلاااااااااااام عشششششششق قشنگ مامان عیدت مبارک گل خوووووووووووونه صد سااااااااااال بیاد برات به از این سااااااااااالهااااااااااا نوروزت خجسسسسسته عششششششششقم فدات شم که امسال دومین عیدمونو با حضور سبزت جشن گرفتییییییییم مامان فدای قد و بالات شه که کللی از پارسال بزرگتر شدییییییی مامان به قربونت که واسه خودت خااااااااااانومی شدیییییی فداات شم که با قدوم مبارکت امسال رو هم مثثثثل پار سال برامون تحویل کردییییییییی پارسال یه نی نی کوچمولو بودی و تو کالسکه گذاشتیمت و با هفت سین کوچولوت بعد سال تحویل از در خونه تو اومدی و امسال خانوم خانوما بودی راااااااه میری ........ عسل مامان ...آرزوی برآورده شده مامان...عااااا...
4 فروردين 1393

ست امسال خانواده مااااااااااا

سلاااااااااام به جیییگر مامان قبل از هر چیز باید از اینکه مدتها وبتو آپ نکردم ازت بخوام که ببخشیم آخه یه عاااااااااااااااااالم کار رو سرم ریخته بود و منم که میدونییییییییی...دست تنهام از بس هم که کار داشتم  همش تو راه خونه و بازار بودم.... شما رو اکثر اوقات میذاشتمت خونه مامانی اینا و قربون مامان مهربونم برم که با آغوش باااااااااز پذیرات بود و کلی بهمون حال داد دست تو دختر گلم هم درد نکنه که باهامون کنار اومدی و کللی خانوم بودی و من و مخصوصا مامانی رو اصصصلا اذیت نکردی .......بگذریم و بریم سر اصل موضوع که رنگ ست خانوادسسسسسسسسست.... عسلکم من از وقتیکه با پدر خوب و مهربون شما ازدواج کردم یکی از کارهاییکه موقع...
29 اسفند 1392