دینادینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

شازده خانوم کوچولو...

تولد ماماااااااااااااااااااااااااااان

1393/5/27 7:34
257 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشششششششششششششق مامان

بالاخره روز تولدم که اینهمه منتظرش بودم از راه رسید ...و نمیدونی چقددددددددددر ذوق داشتم

آخه مامان شما عشق تولده...و البته بیشتر از اون عششششششششق کادو

روز تولدم با خاله دخترخاله هام برنامه ریزی کردم و رفتیم جنگل

و چون باباعبدول باید عصرش میرفت فوتبال رفتیم جنگل جامخانه که به زمین بازیش نزدیک بووووود

خلاصه نهار هم کباب و بعدش هم کلی زدیم و شما نینیها رقصیدین

و شما که از جشن حنابندون خاله سپیده رقص تک دست(یه رقص یلاقی)رو یاد گرفته بودی

(دختر تیزهوش من)همش با بهران تک دست میرقصیدیتعجب و من مات از اینکه تو نیم وجبی

چطور وقتی یه چیزیو میبینی تو اون مخ کوچولوت ضبطش میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟تک دست!!!!!!!!!

خلاصه مامان بابای من هم کلی محلی خوندن و کلی تولد دختر گلشونو جشن گرفتن

و عصر قرار بود بریم دریا و کیک بخریم و جشن بگیریم ...که مهمونای بوشهری

دختر خالم برنامه رو به هم زدنخطا

و بدین ترتیب تولد مامان سهیلا به پایان رسید و حالا من یک 32 ساله محترم میبااااااااشم

تا سال دیگه که امیدوارم برای هممون پر باشه از خاطرات خووووووووووب

عسل عسلی من

چون روز تولدم بیشتر ساز و آواااااز بوووود...بیشتر ازش فیلم دارم تا عکس

ولی همون چند تایی که دارم رو برات یادگاری میذارم

اینجا تازه رسیدیم و شما همراه بابای من داری میری لب چشمه

و بعد حدود 10 دقیقه اینجوری برگشتینخنده بابایی هم همش میگفت :بره داریم بره ...کسی نمیخره؟

حالا شما و بابایی

و باز هم شوخیهای غیر ورزشیت باهاش...ه البته خودش دوس داره و بهت یاد میده...نه که پسری!!!!!

و بالاخره مامان متولد و نی نی 20 ماهش

دختر نازم...کلی کادو گرفتم و کلی زنگ و اس داشتم برای تبریک تولدم

که همشون کلللللللللللی انرژی مثبت بودن براااااااام

دست همه دوستا و اقوام درد نکنه...

و اما کادوی مامان سلیمه به دختر کوچولوش روز تولد دختر بزرگش

عسلم ما وقتی شما بدنیا اومدی برات نیم ست کفشدوزک خریدیم و این تیکه از نیم ست رو

نخریده بودیم که مامان سلیمه زحمتش رو کشید

و البته برای ماه گردت 50 تومن پول هم داده بودهاااااااااااا

و اما کادوی من و بابایی بمناسبت ماهگردت:یه بلوز و شلوار ست

ببین پشتش چه نااااااااازه

آ قربون کمربندددددددددددت

این هم پشت شلوار

قابل دختر نازمو نداره ...مامان فدات شه تند تند بزرگ شو سال دیگه یه تولد بزرگ بگیرم و برامون

قشنگ قشنگ برقص بوس

عسلکم ...برای توضیحات 20 ماهگیت یادم رفته بود بنویسم که کلی شعر بلدی و با همراهی مامان میخونی

البته خودت هم قرو قاطیشونو حفظی...من فدااااای دختر تیزهوشم برم که همممممممممه چیو

تند تند یاد می گیره...انقدر هم با ناااااااز و ادا با اون صدای نازکت حرف میزنی که میخوایم بخوریمت ...

مخصوصا س ها رو ش میگی و نازدار میشی...سوزن و سوسک رو انقدر ناز تلفظ میکنی که نگو...

بیشتر اسامی اقوام و بیشتر بیشتر کلمات رو میگی و هممون میخوایم فدااااااااات شیم

وقتی هم شبا خوابت میاد میگی عسودت...یعنی عروسک قشنگ من بخون ...قبلا ها میگفتی مهسا بخون

خودت هم عروسکها و چیزای دیگت رو میذاری رو پات و اسم کلی چیزو میبری و بعدش یه یایا(لالا) میذاری

و مثلا برای عروسکهات لا لا میخونی...مثلا میگی

سوست یایا...نینی یایا...عسودت یایا...(صدات رو هم موقع لالایی خوندن نازک میکنی ...نه که

من که برات میخونم صدام نازک میشه*)

جدیدا هم متوجه شدم تمام شعرهاییکه قبلا برات میخوندم رو حفظی و باهام همخونی میکنی...

من اصلا باهات کار نکردم ...فقط میخوندمشون برااااااااااااااااااات

راستی عشششششقم...یه بازی هوش که برات قبلا خریده بودیم و مامی رونیا هم نذر جدت

بزرگترش رو برات خریده بود ...خودت تنهایی کامل حل میکنی...فدای دقتت بشم من مامانی

من اونو باهات کار نکرده بودم ...ولی حدود 1 ماه پیش با کمی کمک من حل کردی و دیروز دیدم

بدون کمک حلش میکنی...موقع حل کردنش هم کلی دقت و توجه داری و موقع فکر کردن

اخمی میکنی که من و بابایی میخوایم بخوریمت

آاااااااااااخ مامان چقدددددددددددددر دوست دارم منننننننننن

خدا حفظت کنه ماااااااااااااااااااااااااااادربغل

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان آنيسا
28 مرداد 93 14:16
سلام خانومی تولدت مبارک باشه ایشالاه همیشه خوش باشین هدیه ها هم یکی از یکی قشنگتر
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
پاسخ
سلام عزیزم...ممنون...لطف داری